بدان معنا که زیست شهری توسعه یافته در بطن خود واجد ملزوماتی قانونی برای استمرار یافتن «توسعه یافتگی» خویش است. قوانین راهنمایی و رانندگی، قوانین بهداشتی، قوانین مرتبط با شهرداری و... از جمله مقولاتی هستند که در عرصه زیست شهری، باعث قوام و دوام آن میشوند.
از لحاظ جامعه شناختی، قانون برآمده از ارزشها و هنجارهای هر جامعه است، یعنی مشروعیت قانون به سبب منطبق بودن آن با خط سیر اجتماعی هر جامعه حادث میشود و قانون بدان دلیل مورد احترام قرار میگیرد که به واسطه آن از هنجارها و ارزشهای اجتماعی، حراست میشود و دوام آنها مورد خدشه قرار نمیگیرد.
اما در تهران که چندی است در قامت یک کشور ـ شهر جلوه مینماید، «قانون» و قانونمندی فرجام خوبی نیافته است. در تهران «شبح قانون» هنوز یک «تجسد قانونی» نیافته و به تبع آن رعایت قانون نیز چون وهمی زودگذر همواره در نوسان است.
پرسش از چرایی این امر مستلزم پژوهشی ژرف در رفتار اجتماعی شهرنشینان تهران با مدد گرفتن از آموزههای جامعه شناسی خرد. «Micro sociology» است، چه آنکه رفتار اجتماعی خواه ناخواه پردازشگر رفتار حکومتی است.
شبح سرگردان در خیابانهای تهران!
چراغهای راهنمایی و رانندگی، تابلوهای ورود ممنوع، پیامهای بهداشتی و... از جمله «اشباح قانون» در تهران محسوب میشوند. اشباحی که فقط دیده میشوند. این اشباح هنگامی «تجسد» مییابند که مأموری از نهادهای مرتبط با آن، در کنار آنان مستقر شود و آن گاه قانون به نحوی تام اجرا می شود.
شهرنشینان تهرانی هنوز با پدیدهای به نام «قانون گرایی» آشنا نیستند، چه آنکه هنجارها و ارزشهای اجتماعی موجود در فضای اجتماعی تهران، قابلیت به وجود آوردن قانون را ندارد. هنجارها و ارزشهای اجتماعی تهران را نمیتوان در محدوده یک باور و یک ایدئولوژی خاص قرار داد.
چه آنکه این ارزشها و هنجارها بسیار متنوع و ملون هستند و برآمده از یک نگرش و یک سطح اجتماعی یکسان نیستند. در تهران گسترهای متباین از ارزشهای اجتماعی وجوددارد، که گاه تلاقی آنان با یکدیگر باعث به وجود آمدن یک تضاد اجتماعی میشود.
به همین دلیل هر «بخش ارزشی» تهران، به فراخور ملزومات عقیدتی خود «قانونی نانوشته» را بنیان میگذارد. در واقع، نمادهای قانون در پیکره شهری تهران، اشباحی هستند که دیده شدن آنها، هیچ تاثیرگذاری اجتماعی را موجب نمیشود.
در چنین فضایی، اعمال قانون تنها با زور صورت میگیرد و این قانون، فقط دست نوشتهای است که نخبگان قدرت و حکمت به اجرای آن اهتمام میورزند و تودهها با اکراه بدان گردن مینهند.
همگان به یاد دارند که ملزم شدن تهرانیان به بستن کمربند ایمنی، در هنگام تردد با اتومبیل در اتوبانها، به مدد حضور مستمر پلیس راهنمایی و رانندگی و یگان ویژه نیرویهای انتظامی در اتوبانها میسر شد! تنها به این طریق بود که شهرنشینان تهرانی مجبور شدند از جان خود محافظت کنند!
رد شدن از چراغ قرمز و بیاعتنایی به شعار بهداشتی «شهرما، خانه ما» به این دلیل است که اولا شهرنشینان تهرانی خط قرمز اجتماعی واحدی ندارند و ثانیا شهر خود را خانه خود نمیدانند و آن را مکانی به شمار میآورند که بالاجبار در آن سکنی گزیدهاند.
نتیجه
آنومی اجتماعی در تهران موجب شده که اجرای قانون در این کشور ـ شهر نیز از، بیقاعدگی بینصیب نماند. اعمال قوانین در تهران نیز در امتداد باورها و هنجارهای مورد قبول شهرنشینان صورت میپذیرد.
فردی که از طرف نهادی مأمور شده تا بر اجرای قانون نظارت کند، هنگامی در اجرای این مهم موفق ظاهر میشود که فضایی اجتماعی پیرامون او پذیرای اعمال قانون باشد والا رخوت ناشی از حضور در یک فضای اجتماعی ناهنجار، گریبان او را نیز میگیرد.
اگر مدیریت شهری تهران علاقهمند به اجرای تام قوانین در حیطه عملگرایی خویش است، میبایست در کنار مدیریت عمرانی، یک «مدیریت فرهنگی» را نیز سامان بخشد، آنگاه «تجسد قانون در متن زندگی اجتماعی» به نحوی تام نمود مییابد.